بین این قوم بمان
جمعه 85/6/10 8:31 صبح| شعر |
زیراین رنگ سپید
روسیاهند همه
بین این قوم نمان
که تباهند همه
دل دیوانه برو
سر به بیراهه بزن
که در این وادی تنگ
سربه راهند همه
خویش را وسوسه کن
گندمی را بربا
تا نگویند هنوز
بی گناهند همه
پاک و آزاد بخند
بین این مردم تلخ
که به دیوانگی ات
صد گواهند همه
باید آغاز شوی
بال پروازشوی
صبح در طالع توست
شامگاهند همه
روی این مشق سکوت
خط فریاد بکش
تا بدانند که باز
اشتباهند همه
بخت این مردم شوم
رخت فردای تو نیست
چونکه در شهر شکست
پادشاهند همه
***
نغمه ام را نپذیر
دل دیوانه نرو
بین این قوم بمان
بی پناهند همه
نغمه